جدول جو
جدول جو

معنی علی عباسی - جستجوی لغت در جدول جو

علی عباسی
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین. نسب شناس بود و در حدود سال 750 هجری قمری درگذشت. او راست: نزهه ذوی العقول فی نسب آل الرسول. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 207 و 639 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 720)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. لغوی و نحوی بود (508- 576 هجری قمری). او را تألیفاتی است. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 283 والوافی صفدی ج 12 ص 96)
ابن سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس هاشمی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی (ابن سلیمان بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
محمد بن عثمان بن محمد علیابادی سمرقندی، ملقّب به حسام الدین. وی در سال 628 هجری قمری در قید حیات بوده است. او راست: 1- فوائد فی الفقه. 2- کامل الفتاوی. 3- مطلع المعانی و منبع المبانی، در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین ج 10 ص 286 از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1297 و سایر صفحات و هدیهالعارفین بغدادی ج 2 ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَطْ طا)
ابن محمد الشیخ بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون. وی سومین و آخرین تن از ملوک بنی وطاس در فاس بود و در سال 932 هجری قمری پس از درگذشت برادرش محمد بن محمد به پادشاهی رسید. ولی برادرزاده اش احمد بن محمد بر او شورش کرد و وی را دستگیر ساخت تا در سال 956 هجری قمری سعدی ها که امیر مراکش بودند بر فاس مستولی شدند، در این هنگام او به جزائر فرار کرد و ترکان آنجا را با وعده های بسیار با خود همراه ساخت و به سرکردگی ’صالح پاشای ترکمانی’ درسال 961 هجری قمری بر فاس دست یافت. ولی سلطان محمد شیخ سعدی که از علی وطاسی شکست خورده بود سپاهی آماده ساخت و بر فاس حمله کرد و ابوحسون را در محلی به نام مسلمه به قتل رساند. (961 هجری قمری) و با کشته شدن او دولت وطاسی ها نیز منقرض گشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن یوسف بن زیان وطاسی. مکنی به ابوحسون. وزیر عبدالحق بن عثمان در فاس. وی درسال 852 یا 853 هجری قمری پس از مرگ یحیی بن زیان وزیر، به وزارت رسید و تا سال 865 هجری قمری که به طور ناگهانی درگذشت، در وزارت باقی بود. (از الاعلام زرکلی ازالضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 52 و جذوهالاقتباس ص 336)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون. از ملوک بنی وطاس در فاس. رجوع به علی وطاسی شود
ابن محمد بن حسین بن عبدالکریم بن موسی بن عیسی بن مجاهد بزودی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فخرالاسلام. رجوع به علی بزودی شود
ابن محمد بن عقیل حنبلی عالمی بغدادی، مکنّی به ابوالفاء. رجوع به علی ظفری (ابن عقیل بن محمد...) و به ابوالفاء (علی بن...) شود
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن محمد بن عباس بن شیبان دمشقی حنبلی، مشهور به ابن اللحام و ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی دمشقی شود
ابن محمد بن محمود بن ابی العزبن احمد بن اسحاق بن ابراهیم کازرونی بغدادی شافعی، ملقّب به ظهیرالدین. رجوع به علی کازرونی شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالرحمان بن ضحاک فزاری، مشهور به ابن مقری یا ابن بقری و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی فزاری شود
ابن محمد بن سلیم مصری، ملقب به بهاءالدین و مشهور به ابن حنا، وزیر الظاهربالله فاطمی. رجوع به علی مصری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن سلیمان بن علی بن سلیمان بن حسن انصاری غرناطی، مشهور به ابن الجباب و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
ابن محمد بن شاه ظاهری بغدادی، مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابن الشاه الظاهری و نیز به علی بن محمد بن الشاه الظاهری... شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن محمد بن حسین بن محمد بن عمید، مکنّی به ابوالفتح و ملقّب به ذوالکفایتین. فرزند ابن عمید. رجوع به علی ذوالکفایتین شود
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود
ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران) ، مکنّی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود
ابن محمد بن ابی قاسم بن محمد بن فرحون تونسی مدنی مالکی، مکنّی به ابوالحسن، و مشهور به ابن فرحون. رجوع به علی تونسی شود
ابن محمد بن علی الرضاعلیهم السلام، ملقّب به نقی. دهمین امام از ائمۀ شیعۀ اثناعشری. رجوع به ابوالحسن (علی النقی...) شود
ابن محمد بن موسی بن سعید بن مهدی انباری مکنّی به ابوالقاسم و ملقب به حسنس و مشهور به ابن صفدان. رجوع به علی حسنس شود
ابن محمد بن علی بن سکون حلی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن سکون. رجوع به علی حلی (ابن محمد بن محمد بن علی...) شود
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به علی جزینی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن شرف ماردینی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی ماردینی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن احمد بن عمر بن ابی زرع، مکنّی به ابوالحسن یا ابوعبدالله و مشهور به ابن ابی زرع. رجوع به ابن ابی زرع شود
ابن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم بن یحیی کتامی، مشهور به ابن قطان و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی کتامی شود
ابن محمد بن علی بن اسماعیل بن محمد بن علی بن احمد بن هاشم بن علوی بن حسین غریقی موسوی بحرانی. رجوع به علی موسوی شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی، ملقب به سعدالدین و مشهور به ابن عراق. رجوع به علی حجازی شود
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جبلی، ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن احمد بن محمد بن اسحاق اسبیجابی سمرقندی، ملقّب به بهاءالدین. رجوع به علی اسبیجابی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن محمد بن محمد بن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی، مشهور به ابن وفا و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود
ابن محمد بن یوسف خروفۀ اندلسی رندی نحوی. رجوع به علی اشبیلی (ابن محمد بن علی بن محمد بن ... مشهور به ابن خروف) شود
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود
ابن محمد بن علی ابن وهب بن مطیع قشیری شافعی، ملقّب به محی الدین و مشهور به ابن دقیق العید. رجوع به علی قشیری شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عمر بن خلیل شیحی بغدادی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی شیحی شود
ابن محمد بن علی بن احمد بن مروان عمرانی خوارزمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن عمرانی و علی عمرانی شود
ابن محمد بن احمد بن جدیدبن علی بن محمد بن جدید حضرمی تریمی شافعی، مشهور به ابن جدید. رجوع به علی حضرمی شود
ابن محمد بن احمد بن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری، ملقّب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی، مکنّی به ابوالارشاد و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن یونس بیاضی عاملی، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود
ابن محمد بن علی کیاهراسی طبرستانی شافعی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی کیاهراسی شود
ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
ابن محمد سمرقندی، ملقّب به علاءالدین و معروف به ملاعلی قوشچی و یا فاضل قوشچی. رجوع به علاءالدین قوشچی شود
ابن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد بن صباح حمیری یمنی، پدر حسن صباح. رجوع به علی حمیری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن عبدالکریم بن دینار بصری واسطی کاتب، مکنّی به ابوالحسین. رجوع به علی بصری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن علی بن عبدالله یمنی صنعانی حنبلی، مشهور به ابن شوکانی. رجوع به علی شوکانی شود
ابن محمد بن علی نحوی استرآبادی فصیحی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی زید محمدبن...) شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی، مشهور به ابن عباد. رجوع به علی نفزی شود
ابن محمد بن ابراهیم بن علان، مکنّی به ابوالحسن. از محدثین امامیه زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن عبدالله بن مفرج انصاری اسکندری شافعی، ملقّب به شمس الدین. رجوع به علی انصاری شود
ابن محمد بن احمد بن عبدالله بن محمد بن علی باجی اندلسی مالکی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عبادی شود
ابن محمد بن حسن بن یوسف بن یحیی مصری، ملقّب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه. رجوع به علی مصری شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن محمد بکری صدیقی مصری شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
ابن محمد بن عمید، مکنّی به ابوالفتح. رجوع به ابن عمید (ابوالفتح...) و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 425 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نُ)
ابن عبدالله بن محمد بن حسن جذامی مالقی نباهی. مشهور به ابن حسن و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن احمد بن موسی عاملی نباطی. از فضلای قرن یازدهم هجری قمری بود. وی در نجف سکونت داشت و در همانجا درگذشت. او راست: شرح الاثنی عشریه فی الصلاه، از شیخ بهاء. (از معجم المؤلفین)
ابن محمدطاهر بن عبدالحمید بن موسی بن علی بن معتوق عاملی نباطی اصفهانی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عاملی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن حسین اماسی. او راست: تاج الادب، به ترکی، که آن را در سال 857 هجری قمری تألیف کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 268)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن محمد بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون. از ملوک بنی وطاس در فاس (کرسی مراکش). رجوع به علی وطاسی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی از بلوکات عباسی ناحیه مضافات شش فرسخی مغرب عباسی است. (فارسنامۀ ناصری ص 226)
لغت نامه دهخدا
(قَبْ با نی ی)
علی بن حسین بن محمد بن زیاد یکی ازارکان حدیث و حافظان شمرده میشود. وی سفرها کرده و بسیار احادیث شنیده و در علوم گوناگون از جمله مسند و تاریخ و کنیه ها و القاب تألیفات دارد. بخاری از حسین نام از احمد بن منیع در کتاب طیب روایت نقل کرده است. ابوفصل گل آبادی گوید: به عقیدۀ من آن حسین که بخاری حدیث از او نقل کرده همان حسین بن محمد بن زیاد است که مسند احمد بن منیع نزد او بوده است. گل آبادی گوید: گویند که وی ملازم و هم عقیده و هم مشرب با بخاری بوده بجهت ملاقات و گفتگوهائی که در نیشابور میان آن دو اتفاق افتاده است. حسین گوید: جد من ’زیاد’ را قپانی بوده است که در نیشابور به بزرگی آن کسی سراغ نداشته است. ولی وی قپاندار (وزّان) نبوده است. مردم هرگاه میخواستند چیزی را بسنجند قپان جدّم را عاریه میکردند. وی از این رو به قبانی مشهور گردید و این لقب برای ما ماند. جدم ’زیاد’ این قپان را از فارس به نیشابور آورده بود، ابوعبداﷲ محمد بن یعقوب گوید: حسین بن محمد بن زیاد، حافظترین مردم به حدیث و عارف ترین مردم به نامها و کنیه ها بود. وی به سال 289 هجری قمری وفات یافت. ابوزکریا یحیی بن محمد عنبری و دعلج بن احمد سنجری و جز ایشان از او روایت کنند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ع یِ عَ)
ابن محمد بن احمد عنسی صنعانی. ادیب و شاعر بود و در صنعاء متولد شد و در جمادی الاولی یا جمادی الاّخرۀ سال 1139 هجری قمری در حیمه درگذشت. او راست: 1- الروض الاقحوانی فی الشعیر الزهوانی. 2- عنوان الشرف. 3- کأس المحتسی من شعرالعنسی، که دیوان شعر اوست. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 475 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 766)
ابن یحیی. ملقب به شمس الدین. شاعریمانی. وی از بنی عنس و از مذحج بود و مورد خشم الملک المظفر رسولی واقع گشت و او را زندانی کرد و در سال 681 هجری قمری در زندان درگذشت. (از الاعلام زرکلی از العقوداللؤلؤیه ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِعَ)
ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. رجوع به ابن سعید و علی (ابن موسی ابن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَطْ طا)
ابن حسن بن عبدالله عطاس حضرمی باعلوی. ادیب و شاعر مورخ و از اهالی حضرموت بود. وی در سال 1121 هجری قمری در حریضه تولد یافت و سپس به بحرین رفت و در قریۀ غبوار که امروز مشهور به مشهد است، متوطن شد. و در سال 1172 هجری قمری در آنجا درگذشت. او راست: 1- خلاصهالمغنم فی الاسم الاعظم. 2- الریاض المونقه فی الالفاظ المتفرقه. 3- العطیه الهنیه و الوصیه المرضیه و الجذوه المضیه. 4- قلائد الحسان، که دیوان شعر اوست. 5- المختصر فی سیره سیدالبشر. (از الاعلام زرکلی از رحلهالاشواق القویه ص 121 و تاریخ الشعراء الحضرمیین ج 2 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَدْ دا)
ابن عمر عداس. مکنی به ابوالحسن. از وزرای بنی فاطمه در مصر. وی در سال 380 هجری قمری پس از درگذشت یعقوب بن کلس وزیر، به وزارت العزیز خلیفۀ فاطمی منصوب گشت و فقط یک سال در این مقام باقی بود و پس از یک سال از سمت خویش عزل شد و در سال 391 هجری قمری در قاهره درگذشت. (ازالاعلام زرکلی از الاشاره الی من نال الوزاره ص 25)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن نصر بن عقیل بن احمد بن علی بغدادی همام عبدی. مکنی به ابوالحسن. وی شاعر بود و به دمشق نزد الملک العادل رفت و مدتی ’امجد’ حاکم بعلبک را مدح کرد و در شعبان سال 569 هجری قمری در دمشق درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از البدایۀ ابن کثیر ج 13 ص 24 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 539 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 703 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 181)
ابن محمد بن حسن عبدی. مکنی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. وی قاضی واسط بود و در سال 372 هجری قمری در همین شهر متولد شد. در حدیث مورد اعتماد و قائل به خلق قرآن نیز بود. او در سال 459 هجری قمری در واسط درگذشت. (از الاعلام زرکلی از میزان الاعتدال ج 2 ص 238)
ابن حسن بن اسماعیل عبدی. مکنی به ابوالحسن. از بنی عبدالقیس است. رجوع به علی عبدری (ابن حسن بن اسماعیل بن احمد بن جعفربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن منصور فاسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه بود و مدتی درمسجد قرویین تدریس کرد و در سال 1107 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح تحفۀ ابن عاصم، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
ابن محمد بن قطان فاسی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 628 هجری قمری او راست: بیان الوهم و الایهام، در حدیث. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 262)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بِ)
ابن محمد بن خلف معافری مالکی. مشهور به ابن قابسی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بن محمد بن ... و نیز به ابن قابسی ابوالحسن علی... شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ دَ)
ابن سعید بن عبدالرحمان بن محرز عبدری. مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی است. وی از اهالی جزیره میورقه بود و به مشرق رفت و عمل حج را به جا آورد و سپس به بغداد رفت و در محضر خطیب بغدادی و جز وی حضور یافت. و در جمادی الاّخرۀ سال 493 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست:الکفایه فی مسائل الخلاف. (از معجم المؤلفین از مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 173 و الوافی صفدی ج 12 ص 72 و طبقات الشافعیۀ سبکی ج 3 ص 298و الصلۀ ابن بشکوال ص 415 و کشف الظنون ص 1499)
لغت نامه دهخدا
(عُ لَیْ یَ)
نام دختر مهدی عباسی مشهور به ’عباسه’ است که ادیب و شاعر بود (106- 210 هجری قمری). وی در شعرهای خود آهنگهای زیبایی به کار می برد و برادرش هارون الرشید در اکرام و احترام او مبالغه می کرد. وی را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر کتبی ج 3 ص 254 و نزههالجلساء فی اشعار النساء سیوطی ص 9 و الوافی صفدی ج 12 ص 229 والفهرست ابن الندیم ج 1 ص 164 و الاغانی اصفهانی ج 10ص 162 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 520 و اعلام النساء عمر رضا کحاله ج 3 ص 334). و رجوع به عباسه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَیْ یا)
ابن عبدالصادق بن احمد بن عبدالصادق بن محمد بن عبدالله عیادی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و صوفی قرن دوازدهم هجری قمری بود. و در ربیع الاول سال 1138 هجری قمری در طرابلس غرب درگذشت. او راست: 1- تحفهالاخوان فی الرد علی فقراءالزمان. 2- شرح الصغری، متعلق به محمد سنوسی. 3- شرح منظومۀ عبدالواحد ابن عاش، در فقه. 4- منظومه ای در بارۀ عیوب نفس، و شرح آن. 5- هدایهالعبید الی الطریق المبتغی المجید فی نظم اصول الطریق الزروقیه، و شرح آن. (از معجم المؤلفین از تاریخ طرابلس غرب از ابن غلیون ص 187 و اعلام من طرابلس علی مصراتی ص 145)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. فقیه متوفی در سال 495 هجری قمری او راست: کتاب الرقم فی الفقه الهروی. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 299 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 694)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن افلح بن محمد عبسی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و خلفا را مدح کرد. او را نوادر بسیاری است. وی از بغداد به شام فرار کرد و سپس به بغداد بازگشت و در 2 شعبان سال 553 هجری قمری درگذشت. تولد او در سال 443 بوده است. او را دیوان شعر و دیوان رسائل است. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 764 وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 455 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 188 والوافی صفدی ج 12 ص 9)
ابن حسین بن علی عبسی. مشهور به ابن کوچک وراق. ادیب بود و در مصر تحصیل کرد و ساکن شام و ساحل شد. وی در سال 394 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اعزالمطالب الی اعلی المراتب فی الزهد. 2- کتاب الطنبوریین. (از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 157 و ایضاح المکنون ج 1 ص 100 و هدیه العارفین ج 1 ص 686)
ابن عبیدالله عبسی. مکنی به ابوعاصم. از روات حدیث بود و ثوروی و ابوادریس ازوی روایت کردند. و نیز رجوع به ابوعاصم عبسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَبْ با)
ابن محمد نیشابوری، مشهور به خبازی و مکنّی به ابوالحسین. قاری بود و در سال 398 هجری قمری درگذشت. او را تصانیفی است. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 195)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن محمد بن علی بن محمد بن حسین رباطی مغربی مالکی، مشهور به ابن بری و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن بری و علی (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ عَبْ با)
ابن ابراهیم بن احمد بن محمد عباسی، مکنی به ابوحفص و ملقب به الواثق بالله. از خلفای عباسی در مصر. وی برادر المعتصم بالله زکریا بوده است و به سال 785 ه. ق. پس از خلع المتوکل محمد بن ابی بکر به خلافت رسید و به سال 788 ه. ق. در قاهره درگذشت. (از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب ج 6 ص 303، و مورد اللطافه ص 94)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
علی اطول علی شعبانی، ابن محمد قسطمونی رومی خلوتی شعبانی. مشهور به قره باش. رجوع به علی اطول قره باش شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
مصری (دکتر علی...). وی از دارالعلوم و از دانشگاه قدیم مصر فارغ التحصیل شد و فلسفه وزبانهای شرقی را در آلمان خواند و به مصر بازگشت و به استادی دارالعلوم منصوب شد و نیز بازرس کل فلسفه در وزارت فرهنگ گردید. و در سال 1359 هجری قمری درگذشت. او راست: الحیاهالاقتصادیه الالمانیه اثناءالحرب الحاضره (سنه 1914 م). (از معجم المؤلفین ج 7 ص 160)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن ابراهیم بن عبدالرحمان عمادی. شاعر و فقیه و از بزرگان دمشق بود و مدتی سمت افتاء حنفیان را در آنجا به عهده داشت. تولدش در سال 1048 هجری قمری و وفاتش در 1117 بوده است. (از الاعلام زرکلی از سلک الدرر ج 3 ص 196)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن صالح رومی. ملقب به عبدالواسع علیسی. متوفی در سال 950 هجری قمری او راست:همایون نامه، و آن ترجمه ترکی ’انوارسهیلی’ حسین واعظ کاشفی است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1509)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی. مشهور به عصامی و ’حفید’ یعنی نوادۀ عصام. ازرجال بلاغت بود و در سال 1007 هجری قمری در مکه درگذشت. او راست: حاشیه ای بر شرح استعارات جد خود عصام الدین، بر سمرقندیه، در بلاغت. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 751 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ)
ابن عبدالغنی عشاقی. صوفی بود. او راست: الحبل المتین، در تصوف، که در سال 1290 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 391)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن زین العابدین بن هاشم عراقی حسینی فاسی. مکنی به ابوالحسن. عالم و ادیب و نحوی بود ودر سال 1194 هجری قمری درگذشت. او را فهرستی است. (ازمعجم المؤلفین از فهرس الفهارس کتانی ج 1 ص 346)
ابن هاشم عراقی حسنی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به زین العابدین. متوفی در سال 1194 هجری قمری او را فهرستی است. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 358)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن مبارک عجابی. وی قرائت را از کسائی فراگرفته و در حروف یسیره با او مخالف شده است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ ؟)
ابن حسن ببای حنفی. متکلم بود. او راست: المعانی السنیه فی شرح مقدمه السنوسیه فی العقائد، که در 29 ذی حجۀ سال 1178 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 55. هدیهالعارفین ج 1 ص 768. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 506)
لغت نامه دهخدا